نقره جات ,عتیقه و تابلو فرش نفیس (پست ثابت)
|
خریداران و بازدید کنندگان گرامی : با فعال شدن نمایشگاه و فروشگاه دائمی, تمامی محصولات و انگشترها در سایت ناب جواهر عرضه خواهد شد: |
|
خریداران و بازدید کنندگان گرامی : با فعال شدن نمایشگاه و فروشگاه دائمی, تمامی محصولات و انگشترها در سایت ناب جواهر عرضه خواهد شد: |
-100x100.jpg)
-100x100.jpg)
-100x100.jpg)
عقیق یمانی
تراش تخت
سوره مبارکه توحید
رکاب تیموری استاد مظهری و لطفی
حکاکی سید مهدی مدنی س م 110
*فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعى روایت کرده :
یکى از طلبه هاى حوزه باعظمت نجف از نظر معیشت
درتنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود .
روزى از روى شکایت . . .
مشخصات نگین :
عقیق سرخ مناسب برای ساخت انگشتر و گردن آویز
حکاک : شمس زنجانی
ذکر اصلی : ایه قران مجید * ( توضیح دارد)
و نرید ان من علی الذین استضعفو فی الارض و نجعلهم
ائمه و نجعلهم الوارثین
سنگ بیضی و ابعاد سنگ: 27 در 19 میلیمتر
وزن نگین : 6 گرم
نام مقر اصلی گردان تخریب لشگر سید الشهدا علیه السلام در زمان
جنگ و دفاع مقدس الوارثین . . .
حماسه عملیات کربلای5 از زبان حماسه سازان این عملیات شنیدن داره. سلحشوران جوانی که خطر کردند و برگ های تاریخ این مرز و بوم را با عزت نوشتند بعضی از اونها به ملاقات حق رفتند و بعضی دیگر مثل حاج علی ، زمین گیر شدند و در انتظار ملحق شدن به یارانشون روزگار را میگذرانند. حاج علی از قدیمی های تخریب لشگر ده سیدالشهداء(ع) و از شاگردان سردار شهید عبدالله نوریان است. علی میگفت در گردان رسم بود که هرکس یک دعا کنه ..به من که رسید گفتم خدایا قبل از گرفتن جان ما اعضا و جوارح ما رو نگیر. شهید نوریان گفت دیگه این دعا رو نکن. گفتم : چشم .... بعد از مدتی شهید نوریان من رو دید و گفت اون دعا دعای خوبی بود میکردی .. مثل اینکه حکایت رو خدمت مرحوم حاج آقا حق شناس گفته بود و ایشون گفته بود دعای خیلی خوبیه.
حاج علی شب عملیات والفجر 8 جزء غواصانی بود که از اروند عبور کرد و معبر رو برای عبور سایر غواصان خط شکن و رزمندگان گشودند. حاج علی در فاو هم برای جلوگیری از پاتک های دشمن همراه شهید حاج قاسم اصغری خیلی تلاش کرد اونها با کار گذاشتن مین های ضد تانک در مسیر عبور تانک های دشمن و شکافتن دژها و جاده ها با مواد منفجره خیلی موثر بودند
حاج علی به علت قدرت بدنی بالایی که داشت همیشه از تخریب چی های پیشرو در عملیات های لشگر سیدالشهداء (ع) بود. اگر او رو عملیات نمی بردند زمین و زمان رو به هم میریخت . بعد ازعملیات کربلای یک بود که به گردان زهیر رفت شهید داوود حیدری در آن زمان فرماندهی گردان زهیر را به عهده داشت و حاج علی مسولیت یکی از دسته ها را قبول کرد. عملیات کربلای 4 قرار بود گردان داوود حیدری در شهر ابوالخصیب عراق عملیات انجام دهد که نشد. و گردان زهیر در مرحله دوم عملیات کربلای 5 وارد عملیات شد. گردان زهیر وقتی به خط رسید که دشت شلمچه پر از تانک بود و از زمین و آسمان گلوله میبارید.

برادر جانباز حاج علی کمیجانی - دیماه ۹۲
از حاج علی خواستم حکایت مجروحیتش رو تعریف کنه و همانطور که روی تخت دراز کشیده بود اینگونه گفت :
روز 20 دیماه بود که به گردان ما ماموریت دادند و ما تا رسیدیم به خط هوا تاریک شده بود . ساعت نزدیک 8 شب بود که رسیدیم چند متری تانک های دشمن. تانک ها روشن بود و صدای موتورهاشون به گوش میرسید. تانک ها همه روی جاده بودند و ما هم پشت یکی از خاکریزها که به موازات جاده بود جانپناه گرفتیم. مشورت شد که با تانک ها درگیر شویم یانه ؟ من نظرم این بود که نباید به اونها امان بدیم چون الان که روی جاده هستند و در یک جا جمع شدند بهتر میتونیم اونها رو منهدم کنیم تا اینکه داخل دشت پخش شوند. قرار شد به تانک ها حمله کنیم . من با بچه های دسته خودم به تانک ها حمله کردیم. تانک ها که از حضور ما مطلع شدند با سرعت زیاد از روی جاده فرار کردند و ما هم به دنبال اونها ... بعضی از تانک ها رو بچه های آرپی جی زن زدند. آنقدر این کار سریع صورت گرفت که ما به نفر بر فرماندهی این ستون تانک هم رسیدیم . آن شب داشتیم جلو میرفتیم که دستور رسید به جای اولتون برگردید. نیمه شب بود که یکی از بچه های دسته اومد و گفت حاج علی دارند طرف ما تیراندازی میکنند. گفتم شلیک نکنید بچه های خودمون هستند. چون قرار بود کنار ما گردان حضرت قاسم (ع) هم عملیات کنه. حدسم درس نبود ، دشمن جلو اومده بود. به هر طریقی بود دشمن رو عقب زدیم تا اینکه هوا روشن شد. هوا که روشن شد دشمن روی منطقه دید داشت و آتش تیربارهاش ما رو پشت دژ زمین گیر کرده بود. دشمن هم از روی کانال ماهی و هم از داخل جزیره ام الطویل و بوارین روی ما آتش میریخت و تیربارهای گیرنوف هم روی بچه های ما قفل شده بود.کاری نمیتونستیم بکنیم . اینجا بود یاد حکایتی افتادم که شهید داوود حیدری از عملیات بدر برایم تعریف کرد . او میگفت هرچی از تیر فرار کنی بدتر گرفتارش میشی اما اگر از تیر نترسیدی تیر بهت نمیخوره . من از جا بلند شدم و چند تا گلوله آرپی جی برداشتم و زیر آتش تیر بارها رفتم سمت سنگر تیربار دشمن و با یک گلوله آرپی جی دخلش رو آوردم و گلوله دیگری رو توی لوله آرپی جی جا دادم و رفتم سراغ سنگر بعدی....بچه ها هم به کمک اومدند و یکی یکی تیر بارها رو از کار انداختیم. توی این معرکه بود که من احساس کردم پاهام سنگین شد و به زمین خوردم دیدم تیری به پایم اصابت کرده.با بند پوتین بالای زخمم رو بستم که جلوی خون ریزی رو بگیره. خواستم دوباره به درگیری با دشمن ادامه بدهم اما دیدم که روی پا نمیتونم بایستم. بچه های دسته ما اومدند و گفتند حاجی شما رو عقب ببریم . گفتم کارتون رو بکنید خودم عقب میرم...چند قدمی عقب اومده بودم که یکی از بچه ها رسید و با اصرار گفت که من شما رو عقب میبرم. من رو از زمین بلند کرد و روی کولش گذاشت. هنوز چند قدمی نرفته بودیم که تکان شدیدی خوردم و در کمرم سوزشی احساس کردم . آتش تیربارهای دشمن نمیگذاشت کسی راست راست راه بره. من رو روی زمین گذاشتند . کنار دژ افتاده بودم که کسی فریاد زد آمبولانس اومده ..مجروحین رو سوار آمبولانس کنید. من تعجب کردم . میون این همه تانک که مثل مور و ملخ توی دشت ریخته و زیراین همه آتش چه جوری آمبولانس خودش رو رسونده. مرا بلند کردند و داخل آمبولانس گذاشتند و آمبولانس ما رو تا پای اسکله آورد و توی قایق گذاشتند و به عقب انتقال دادند. توی بیمارستان صحرایی فهمیدم که گلوله دشمن داخل نخاعم خورده و گیر کرده و بعدا دکترها تیر رو در آوردند. من روز 21 دیماه 65 مقابل دژ کانال ماهی و در سه راهی شهادت به افتخار جانبازی نائل اومدم . 27 ساله که ویلچر نشینم . نه !!!!! عرش نشینم. خدا میخواست فبل از جونم اعضاء و جوارحم رو بگیره.

فروردین ۶۵-حسینیه الوارثین-حاج علی کمیجانی مشغول نوشتن پلاکارد شهادت حضرت زینب سلام الله علیها

تیرماه ۶۴ - مریوان- ارتفاعات لری-حاج علی آویزون به کامیون از سمت راست نفر سوم-شهیدان این تصویر، شهید طحانی- میرزازاده-کریمی- اسماعیل پور- خاکفیروز- فیروزبخت- عزیز زاده

بهار ۶۵- حسینیه الوارثین

فروردین ۶۵-حسینیه الوارثین-حاج علی کمیجانی مشغول نوشتن پلاکارد شهادت حضرت زینب سلام الله علیها

اردیبهشت ۶۵- پاکسازی میدان مین عملیات سیدالشهداء(ع) فکه - حاج علی کمیجانی نفر دوم از سمت چپ




در سرمای بیست درجه زیر صفر جنگیدن خدایی کار شاقی بود خصوصا اینکه منطقه کوهستانی هم باشه و دشمن هم روی ارتفاعات بر ما تسلط داشته باشه. اما جوانهای این سرزمین نشان دادن که مرد میدان سختی ها هستند. سخترین ماموریت تو این عملیات کار بچه های تخریب و اطلاعات عملیات بود چون برای شناسایی باید ساعت ها راه میرفتی تا به نزدیکی مواضع دشمن میرسیدی . سرمای شدید ولباسهایی که در تماس با زمین و برف ، گلی و خیس شده بود واقعا کلافه کننده بود و سختر ، کارتخریبچی این گروه بود که باید آستین ها رو بالا بزنه و با دست هایی که از سرما کرخت شده برف ها رو جابجا کنه و آرایش میدون مین و موانع دشمن رو شناسایی کنه. نمیشه زیاد توضیح داد اما خدایی خیلی سخت بود اون هم برای جوانهای هیجده ، نوزده ساله. تصورش هم شبیه افسانه است . اما بقول شهید ضیایی که در این عملیات شهید شد چون همه این سختی ها در محضرخداست و امام عصر بر آن نظر دارد از عسل شیرین تر است. مهدی ضیایی از تخریبچی های عارف گردان تخریب ل10 بود هم اهل رزم بود و هم مرد عبادت و مناجات. او خیلی اهل سجده بود و هر وقت هم از سجده بلند میشد چشمهاش از شدت گریه سرخ بود این شکل بندگی مهدی اون رو در کار آبدیده کرد بود و مهدی شده بود یک پای کارهای شناسایی

نفر اول از سمت چپ شهید مهدی ضیایی
مهدی در کربلای 5 جزو غواصان خط شکن بود و اون شب هم به سختی مجروح شد به طوریکه ما گفتیم بعید است به اورژانس پشت خط برسه موج انفجار ، داخل آب همه وجودش رو گرفته بود . او عقب رفت اما زود برگشت و خودش رو مهیا برای شناسایی عملیات کربلای 8 کرد . ماموریت های شناسایی قبل از عملیات قسمتی هم برای مهدی بود تا اینکه در عملیات بیت المقدس 2 هم کار ساز شد و هم کار خودش ساخته شد. همه ی شبهای عملیاتی که در اون شرکت کرد برایش شب وصل بود اما اون شب آخر سیمش هم وصل شد و حکایت اون شب رو اینگونه نوشته :
ساعت 15/10 شب است و لحظات حساس و پرشوری را پشت سر می گذارم ، صدای خواندن دعای کمیل از رادیو به گوش می رسد.آخر امشب شب جمعه است . چند دقیقه پیش که بیرون سنگر بودم هوا بهتر از شب های دیگر بود. هوا ابری بود اما باران و برف نمی آمد و بسیار تاریک،صدای خمپاره ها هر از چند گاهی سکوت را برهم می زد و نور انفجارات که درفاصله نه چندان دور منفجر می شد چند لحظه ای کوتاه فضا را روشن می کرد. هنوز آتش زیاد نشده و تبادل آتش سبک است.امشب برایم شب بزرگی است، گویی گیج شده ام گاهی قرآن می خوانم،گاهی بچه ها را دعا می کنم. گاهی صلوات می فرستم و گاهی هم دعا می خوانم. آخر امشب شب عملیات است و بچه ها همه برای عملیات سرازیر شده اند... راستی خدا!!!! امشب که شب عشقبازی است امشب که شب دیدار است، چه کسانی را به حضور می پذیری؟ کدام یک از دوستانم را می خواهی از بین مان ببری؟ ای کاش دل بی طاقتم صبر می کرد و این سوال را نمی کرد. اما ای خدا.. آیا من را هم می بری؟؟؟ آیا بعد از چند سال آشنایی با تو دوری از تو ؟؟؟؟!!! بعد از چند سال گدایی کردن و سعی کردن ، امشب شب دیدار ما هم می رسد یا نه؟ آیا امشب من را هم می بری یا نه؟؟ به خدا ای خدا.. به خودت قسم ،که خسته دلم ،سوخته دلم، دیگر برایم سخت شده است ،هر روز در آتش فراق یک یک یاران سوختن سخت است.ای خدا چه بگویم با تو و از این حرف ها کدام را بر زبان بیاورم که هرچه بگویم هم تو می دانی و هم من.. منتهی هر چند وقت یک بار که دلم خیلی می گیرد مجبور می شوم درد دلم را در روی کاغذ با تو در میان بگذارم زیرا کسی ندارم که با او این سخنان را بگویم.
مهدی زیر این کاغذ نوشته بود 24 دیماه 66 ساعت یازده شب .

شهید مهدی ضیایی
مهدی با خدایی حرف زده که از رگ گردن بهش نزدیک تر بود . بقول بچه های جبهه خدا خیلی حرف گوش کنه. میگی نه ؟؟؟ سندش این که حرف مهدی رو گوش کرد و صبح عملیات بیت المقدس 2 و در روز جمعه 25 دیماه 66 مهدی از روی ارتفاعات قمیش در سلیمانیه عراق با تنی غرق خون به دیدار محبو بش رفت و از خود سندی به جای گذاشت که حق بودن این کلام امام (ره) را تائید میکند که گفت : اینها ره صد ساله را یک شبه طی کردند.
راوی:جعفرطهماسبی

در آستانه عملیات کربلای ۵ تعدادی از همسنگران تخریبچی جمعه شب با حضور در منزل شهید حسن خدمتی با خانواده این شهید دیدار نمودند در این دیدار برادر دبیح الله کریمی به بیان خاطرانی از نحوه شهادت شهید خدمتی پرداخت. شهید حسن خدمتی صبح عملیات کربلای ۵ برای باز کردن موانع مقابل دژ شلمچه و استقرار اسکله لشگرده سیدالشهداء علیه السلام اعزام شد این شهید در حالیکه مشغول جمع آوری موانع بوده پایش با برخورد با مین هایی که داخل آب کار گذاشته شده بود قطع میشود و با کمک همسنگران به عقب انتقال داده میشود. در مسیر اعزام ایشان به پشت جبهه آمبولانس حامل مجروحین توسط دشمن هدف گرفته شده و این عزیز هم به درجه شهادت نایل میشوند.


پرهام ابراهیمی قهرمان جودو در سطح استان اصفهان شناخته شد
![]() |
![]() |
![]() |
.jpg)
اقا پرهام ابراهیمی پسر دوست بزرگوارمون جناب اسماعیل ابراهیمی در شهرستان شهرضای اصفهان در مسابقات استانی به مقام اول دست یافته است
تبریکات خالصانه ما را همراه با ارزوی موفقیتهای بیشتر بپذیرید
![]() |
شب گذشته جمعی از رزمندگان تخریب لشگر ده سیدالشهداء(ع) با حضور در منزل شهید سیدحسین نوراللهی با خانواده این شهید دیدار کردند. والده این شهید بزرگوار که چند ماهی است به علت شکستگی لگن در بستر بیماری قرار دارد به گرمی از همسنگران فرزندش استقبال کرد. در این دیدار که والده سردار شهید حاج قاسم اصغری و همسر و فرزند فرمانده شهید تخریب ل۱۰ حاج محمود نوریان حضور داشتند برای شفای عاجل این مادر دست به دعا برداشتند.



رسول خلیلی فرزند گرامی همسنگر عزیزمان حاج رمضانعلی خلیلی در دفاع از حریم حرم عقیله بنی هاشم ام المصائب زینب کبری علیهما السلام به خیل شهدا گردان تخریب لشگر ده سید الشهدا علیه السلام پیوست
تشییع پیکر این شهید روز پنجشنبه اول اذر 92 ساعت 9 صبح از شهرک شهید محلاتی(مینی سیتی) - میدان امام علی - خیابان ولایت به سمت گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها صورت خواهد گرفت.
.jpg)
بچه های گردان تخریب لشگر سیدالشهدا علیه السلام در قالب هیئت الوارثین در ایام عرفه همراه خانواده ها عازم سفر زیارتی عتبات عالیات در نجف اشرف و کربلای معلی و کاظمین شدند
حال و هوای گردان در این روزها دیدنی و شنیدنی بود
بسیاری از بچه ها نام رفقای شهیدشان را همراه داشتند و خصوصا در حرم امیر مومنان علی علیه السلام بیاد شهدا زیارت جامعه کبیره میخواندند
شهدای گردان جایشان خالی بود و حالا این وارثین شهدا بودند که بدون ان بزرگواران به زیارت مولا رفته بودند
.jpg)
هیئت الوارثین در کاظمین
.jpg)
تقریبا همه شما حتی اگر برای یکبار هم که شده از انگشتر استفاده کرده اید

وقتی میخواستم نامی برای این مطلب انتخاب کنم بی اختیار بیاد سید و سالار شهیدان (ع) و روضه انگشت و انگشتری افتادم ...
در ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها و سالگرد عملیات کربلای ۸ جمعی از همسنگران تخریبچی شهید علی شریفی با حضور در بیت این شهید یاد و خاطره این عزیز را گرامی داشتند.در این دیدار که در فضای صمیمی انجام شد مادر شهید علی شریفی ضمن خوش آمدگویی به ذکر خاطراتی از عزیز شهیدش پرداخت ودر ادامه همسنگران از روحیات شهید وچگونگی شهادت در عملیات کربلای ۸ مطالبی بیان نمودند و پایان بخش این دیدار ذکر مصائب بانوی دو عالم حضرت زهرا سلام الله علیها بود.
شهید علی (پیام) شریفی از رزمندگان تخریبچی لشگرده سیدالشهداء(ع) بود که در روز۲۲ فروردین سال ۶۶ و در عملیات کربلای ۸ در کنار قرارگاه تاکتیکی لشگر۱۰ در شلمچه در حالیکه مشغول وضو ساختن بود با کالیبر هواپیماهای بعثی به شهادت رسید و پیکر مطهرش در قطعه ۲۹ گلزار شهدای بهشت زهرا (س) مهمان خاک شد.
![]() | ![]() |
![]() | ![]() |
![]() | ![]() |
![]() | ![]() |

ارتفاعات لری-والفجر۴سال۶۲-نفردوم از راست شهید حمزه دولابی-نفر چهارم اسماعیل معروفی
شاید شما هم در گلزار شهدای بهشت زهرا این مرد را دیده باشید..او سرش همیشه پایین است وبا وقار راه میرود..و به همه سلام میکند تمام قطعات شهدا سرمیزند و همیشه چشمانش اشکبار است.اگر نسل امروز و دیروز او را نمیشناسد ...تقصیری ندارند ..ما مقصریم که او را به جامعه معرفی نکردیم..او یکی از قهرمانان روزهای مردانگی ملت است که از همرزمان شهیدش جا مانده است.او سرباز جانیاز خمینی حاج اسماعیل .....
![]() |
![]()
![]()
بزرگداشت سردار شهید عباس حسنی معاون گردان تخریب لشگرده سیدالشهداء(ع) وشهدای عملیات خیبر با حضور ...
![]() | ![]() |
![]() | ![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
بیست و هفتمین سالگرد سردارشهید حاج محمود نوریان فرمانده مهندسی رزمی و تخریب لشگرده سیدالشهداء(ع) با حضور خانواده شهدا و همسنگران این شهید در حسینیه رستم آباد برگزار گردید در این مراسم ابتدا برادر جانباز سید مدنی ...
مست و غزلخوانم بخوان ورد امیرالمومنین
هم جنیان هم قدسیان شادند باذکر علی
باجان ودل افلاکیان گویند امیرالمومنین
نوح نبی وقتی که شد دربندطوفان مبتلا
فریاد زد بر داد رس مولا امیرالمومنین
بین زمین و اسمان بالای اتش می سرود
آن دم خلیل بت شکن ذکر امیرالمومنین
آتش به ابراهیم شد با یاد مولا گلستان
آتش گلستان میکند نام امیرالمومنین
تا که قبول حق شود قربانی آن ذبح عظیم
اهسته ابراهیم گقت آقا امیرالمومنین
علم سلیمان نبی ایوب و صبر کاملش
خطی است از گنجینه مولا امیرالمومنین
زیبایی یوسف اگر گشته مثال خاص وعام
یک چشمه است از سیرت مولا امیرالمومنین
یوسف به زندان و به چاه ذکرش علی بود و علی
یعقوب در هجر پسر می گفت امیرالمومنین
در خواب ناز عاشقی بودند اگر اصحاب کهف
می دیده اند در خواب خود خواب امیرالمومنین
گر می شکافد یک عصا دریای طوفانی نیل
چون هست ذکر صاحبش ذکر امیرالمومنین
قنداقه عیسی اگر بگشاد لب سرش بدان
خوردست می از ساغر وجام امیرالمومنین
مریم بدون یاد او کی آورد عیسای خود
هاجر به وقت ابتلا گوید امیرالمومنین
عیسائیان موسائیان یادعلی یاد خداست
عشق تمام انبیا باشد امیرالمومنین
در لیله المعراج حق کردست خلوت با رسول
کی احمدم با من بگو هردم امیرالمومنین
ای عاشقان ای عاشقان سر حلقه مستان علی است
مستند مستان از می و جام امیرالمومنین
در وسعت دنیا اگر صدها گره در کار ماست
هر قفل را وا میکند نام امیرالمومنین
شاعر : خودم
ساعت در حدود 12 شب بود. که از قایق ها پیاده شدیم و به سمت ارتفاع شاخ شمیران که مشرف بر رودخانه و سد دربندیخان عراق بود برای انجام عملیات بیت المقدس 4 حرکت کردیم من بعنوان بیسیم چی با بچه های گروهان القدر از گردان حضرت زینب (س) وارد عملیات شدم و در همین حال نیز با معاون گروهان (سید مصطفی فتاحی)و چند نفر از غواص ها که برای شکستن سنگر کمین حدود 150 متر از ما جلوتر بودند ارتباط رادیویی داشتیم.لحظه به لحظه مسیر حرکت را با ایشان چک می کردیم تا بتوانیم به سهولت از موانع سیم خاردار و مین های متعدد گوجه ای و والمری که عراقی ها بصورت گسترده و سطحی در مسیر پراکنده کرده بودند عبور نماییم. این ارتباط بصورت مستمر ادامه داشت تا اینکه از وی آخرین موقعیتش را پرسیدم که در پاسخ جواب داد پای سنگر کمین هستم و می خواهم اقدام به پاکسازی سنگر کنم لذا تا شنیدن صدای انفجار، ارتباطم را با شما قطع می کنم. لحظه ای بعد صدای رگبار و انفجار نشان می داد که سید کار را شروع کرده است و قرارمان بر این بود که پس از شنیدن انفجار مجدداً ارتباطم را با سید برقرار کنم اما هرچه بیسم را پچ کردم جوابی نشنیدم لذا با تصمیم مسئول گروهان (برادر مرندی)به راه خود ادامه دادیم و زمانی که پای سنگر کمین رسیدیم ، دیدم که جسم سید با همان لباس غواصی نقش بر زمین شده و در حدود 6 یا 7 گلوله به بدنش اصابت کرده و شهید شده است. جریان از این قرار بود که سید پس از استقرار در زیر سنگر کمین نارنجکی را به داخل سنگر می اندازد و در همین حین با توجه به هوشیاری قبلی دشمن ، او نیز اصلحه را بدون هدف به سمت پایین سنگر نشانه می گیرد و سید را در حدود ساعت 2 بامداد 05/01/67 به آرزوی دیرینه خود می رساند و همزمان نیز با انفجار نارنجک پرتاب شده از سوی سید ، خودش هم به درک واصل می شود. اینجا بود که یاد آخرین صبحگاه قبل از عملیات در محوطه کنار رودخانه دز دزفول افتادم که یکی از بچه ها در پایان مراسم صبحگاه گروهان با صدای بلند این جمله را فریاد زد که : "برای شادی روح شهید آینده ، شهید سید مصطفی فتاحی صلوات" و سید هم با آن چهره جدی و دارای جذبه ، لبخند به یاد ماندنی و زیبایی بر چهره اش نقش بست.
راوی :منوچهر خرم آبادی
![]() |
اردوگاه کوثر-بهارسال ۶۶-نفروسط شهیدسیدمصطفی فتاحی
منبع :
فرموده حق که خلق عظیم است خوی تو
آکنده از گل است گلستان روزگار
اما کجاست رایحه ای مثل بوی تو
مردم بسوی کعبه حق می کنند نماز
نبود نیاز سوته دلان جز بسوی تو
گویند جزای خیر جهان جنت است وبس
من جرعه ای ز می طلبم از سبوی تو
حوراست وقصرو فاکهه و می وعید حق
باشد امید آخرتم گفتگوی تو
خوف و رجاء دوزخ وجنت مرا چه سود
دوزخ فراق و هجر تو فردوس کوی تو
شاعر : خودم
شمامتولد چه ماهی هستین ؟اسفند فروردین یا تیر ماهی هستید؟
مطالب این پست خرافات نیست...از نظر علمی هم اثرات سنگها ثابت شده
متولدین تمام دوازده ماه رو نوشتم.
ببینید:
![]() |
ما تازه از فاو اومده بودیم و بعد از شهادت 7نفر از دوستانمون در روز ولادت قمربنی هاشم علیه السلام در ماموریت مین گذاری در مقابل دشمن ، دل و دماغ کار جدید رو نداشتیم ..بچه های گردان تخریب ل10 غصه دار بودند..اوایل اردیبهشت 65 مصادف بود با ...
اینجا شهر بیاره عراق در روز سیزده بدر سال ۱۳۶۷ است.
جنگلی که در قسمت وسط عکس نمایان است شدید ترین لحظات شیمیایی شدن تخریبچی های لشگر سید الشهدا را ثبت کرده است. خانه ای که سمت راست جنگل و بالای جاده با سقف نارنجی دیده میشود محل شهادت رضا استاد و مجروحیت شیمیایی:
جعفر طهماسبی
ابراهیم قاسمی
مجتبی کوهی مقدم
...